مسعود رضایی بیاره
بُهت سکوت
آن بــــرگ فتــــــاده بر سر آب مــنم
پیوسته به چنـــگ باد و گـرداب منم
گم گشتهام ای رفیق در بهت سکوت
آن عکس نشسته در تـــه قــاب مــنم