مسعود رضایی بیاره

رقص اشک

با ساز دلـــم تـــرانه پـا می کـوبـد

گیسو به کنار شانــه پا می کـوبـد

نامش به میان چـامه آمــد ، اشکم

می رقصد و دانه دانه پا می کوبد