مسعود رضایی بیاره

لاله حسرت

رفتی و پس از تـو نوبهـار آمد و رفت

سال و مـه من در انتــظار امـد و رفت

جز لاله‌ی حسرتم گل از گـل نه شکفت

افسوس که بی تو روزگار آمد و رفت