مسعود رضایی بیاره
انتظار
دل چشمهی خشک ظهر تابستان است
لب تشنه و انتظـار بــــی پایــــان است
هــر ابـر کــه از فـــراز او مــی گـذرد
خـاکستری و سفید و بـی بــاران است
مسعود رضایی بیاره
انتظار
دل چشمهی خشک ظهر تابستان است
لب تشنه و انتظـار بــــی پایــــان است
هــر ابـر کــه از فـــراز او مــی گـذرد
خـاکستری و سفید و بـی بــاران است