مسعود رضایی بیاره

اشک عشق

تا چهـره بـه اشک عشق  آراسته‌ایم

آب ازلب تیشه از خــدا خواسته‌ایم

آنـجا کـه تبــر ز دست فــرهاد افتاد

مــا ریشه گـرفته‌ایم و بـر خاسته‌ایم